غزل شماره 10
نوشته شده توسط : مهدی

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما -

چیست، یاران طریقت، بعد از این تدبیر ما؟

ما مریدان رو به سوی كعبه چون آریم؟ چون

روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما.

در خرابات مغان با پیر هم منزل شویم

كاینچنین رفته ست در روز ازل تقدیر ما.

روی خوبت آیتی از لطف بر ما كشف كرد

زین سبب جز لطف خوبی نیست در تفسیر ما.

عقل اگر داند كه دل در بند زلفت چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما!

مرغ دل را صید جمعیت به دست افتاده بود

زلف بگشادی باز از دست شد نخجیر ما.

باد بر زلف تو آمد شد جهان بر ما سیاه -

نیست از سودای زلفش بیش از این توفیر ما.

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

آه آتشبار و سوز ناله ی شبگیر ما؟

 

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ، خموش!

رحم كن بر جان خود، پرهیز كن از تیر ما!





:: بازدید از این مطلب : 219
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: